نحیی

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی نُحْیِی: زنده می کنیم
ریشه کلمه:
حیی (۱۸۴ بار)

پیشنهاد کاربران

نُحْیِی در آیه ۱۲ سوره یس
بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ
إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی الْمَوْتَی وَنَکْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ ۚ وَکُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُّبِینٍ ﴿١٢﴾
...
[مشاهده متن کامل]

بنام اللّه رحمان و رحیم
همانا ما هویدا می کنیم اعمال دنیوی زمینی و فانی را و با خبریم آنچه عمل کرده اید و آثارشان را و همه چیز را محاسبه و تسویه می کنیم در همین دنیای فانی و می بینید.
الْمَوْتَی : انسان تا قبل از زنده شدن حقیقی به ذات اقدس الهی ( در مرتبه یِ جسدی و فناپذیریست ) و این بُعدِ توهمی مادی را حقیقت خود دانسته و هر لحظه در پی احوال تازه ای در تعب و خروش است. آری دنیای مردگان همین عالم خاکیست که انسان در آن سیر می کند.
تقدیم به پارسایان و زنده دلان
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود
به کجا میروم آخر ننمایی وطنم
مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا
یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم
آنچه از عالم عِلوی است من آن می گویم
رخت خود باز بر آنم که همانجا فکنم
مرغ باغ ملکوتم نِیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
کیست آن گوش که او می شنود آوازم
یا کدام است سخن می کند اندر دهنم
کیست در دیده که از دیده برون می نگرد
یا چه جان است نگویی که منش پیرهنم
تا به تحقیق مرا منزل و ره ننمایی
یک دم آرام نگیرم نفسی دم نزنم
می وصلم بچشان تا در زندان ابد
به یکی عربده مستانه به هم درشکنم
من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم
آنکه آورد مرا باز برد تا وطنم
تو مپندار که من شعر به خود می گویم
تا که هشیارم و بیدار یکی دم نزنم

بپرس