نحیتنی

پیشنهاد کاربران

نَحَّی : مفرد مذکر غایب فعل ماضی از باب تفعیل ( فعَّلَ، یُفَعِّلُ، تفعیل ) از ریشه ی ( نحی ) به معنای برکنار کرد، معزول کرد، کنار گذاشت، اخراج کرد، به کنار نهاد.
سَیِّدِی لَعَلَّکَ عَنْ بَابِکَ طَرَدْتَنِی وَ عَنْ خِدْمَتِکَ نَحَّیْتَنِی ( فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی )
...
[مشاهده متن کامل]

سرور من شاید مرا از درگاهت رانده ای، و از خدمتت عزل نموده ای.
نَحَّیْتَنِی=نَحَّیْتَ نون وقایه ی متکلم وحده.
نکته:
وقایه یعنی نگه داشتن و نون وقایه حرفی است که، نگاه دارنده فعل است که کسره و جر نگیرد، زیرا این دو از ویژگی ها و خصوصیات اسم می باشند، و هنگامی که یاء متکلم ( ی ) به فعل متصل شود ( خلق ی ) چون آخر فعل کسره پذیر نیست، میان آنها نون مکسوره ای ( نِ ) اضافه می کنند، تا فعل از قبول کسره محفوظ بماند. و آنرا نون وقایه می نامند. البته در بعضی موارد یاء متکلم به جهت تخفیف حذف شده، و نون وقایه مکسور باقی مانده که کسره نون بر حذف یاء متکلم دلالت می کند. مانند: فاسمعونِ.

بپرس