نحوه

/nahve/

مترادف نحوه: روال، روش، سیاق، شیوه، متد، منوال، نهج

برابر پارسی: روش، شیوه

معنی انگلیسی:
course, fashion, line, turn, way, special manner of doing something

فرهنگ فارسی

( اسم ) طریقه روش : نحوه کاراین دستگاه چنین است .نحوه تشکیل حزب .

فرهنگ معین

(نَ وِ ) [ ع . نحوة ] (اِ. ) طریقه ، روش .

پیشنهاد کاربران

در چه موردی پیشنهاد بنویسم
انحاء. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ نحو. ( از منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) . راهها و سویها. ( از منتهی الارب ) . سویها. گوشه ها. ( فرهنگ فارسی معین ) : از انحاء ممالک جهت شدت ازر
...
[مشاهده متن کامل]
وزارت. . . ( ترجمه محاسن اصفهانی ص 42 ) . || راهها. روشها. ( فرهنگ فارسی معین ) . طریقه ها. طورها: بهیچ نحوی از انحاء. بنحوی از انحاء. ( یادداشت مؤلف ) .

طور ، راه ، روش ، شیوه ی عمل
وضعیت قرارگرفتن

چگونگی
طرق - روش - نوع - مثال :" نحوه عملکرد من بدین صورت است"

بپرس