نحات

لغت نامه دهخدا

نحات. [ ن َ ] ( ع اِ ) سرشت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). طبیعت. ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ).

نحات. [ ن ُ ] ( ع اِ ) نحاة. رجوع به نحاة شود.

نحات. [ ن َح ْ حا ] ( ع ص ) تراشنده. ( مهذب الاسما ). چوب تراش. تراشنده چوب. ( یادداشت مؤلف ).

نحاة.[ ن ُ ] ( ع اِ ) ج ِ ناحی. ( از منتهی الارب ). نحویون. نحویین. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به ناحی و نحوی شود.

فرهنگ فارسی

جمع ناحی
تراشنده . چوب تراش . تراشند. چوب .

پیشنهاد کاربران

بپرس