جایی که بودم تکون نخوردم
تکان نخوردن . بی حرکت بودن . در جایی بی حرکت بودن. ثابت بودن.
تکان نخوردن
از جایم حرکت نکردم
حرکت نکردم
یا
تکان نخوردم
یا
تکان نخوردم
تکان نخوردم
بی حرکت
بی حرکت
از جایم تکان نخوردم
از جایم تکان نخوردم
تکان نخوردم
از جایم حرکت نکردن
از جایم حرکت نکردن
تکان نخوردم
از جایم حرکت نکردم
از جایم حرکت نکردم