نجف دریابندری ( ۱ شهریور ۱۳۰۸ در آبادان – ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۹ در تهران ) مترجم و نویسنده ایرانی بود. برگردان ( Transcreation ) کتاب های وداع با اسلحه و پیرمرد و دریا نوشته ارنست همینگوی، از جمله برگردان های شناخته شده او هستند.
... [مشاهده متن کامل]
نجف دریابندری فرزند ناخدا خلف دریابندری زاده چاه کوتاه و مادرش مریم زاده بوشهر است. سال تولد نجف دریابندری، ۱۳۰۸ در آبادان آورده شده است. به گفته خودش در سال ۱۳۰۷ در محله حمام جرمنی آبادان زاده شده، اما سال تولد در شناسنامه اش ۱۳۰۸ نوشته شد. دورهٔ ابتدایی را در مدرسه ۱۷ دی گذرانده و وارد دبیرستان رازی آبادان شد. او در سال سوم دبیرستان تحصیل را رها کرد و به دنبال کار رفت.
حضور انگلیسی ها در تأسیسات نفتی آبادان و رفت و آمد آنان در سطح شهر و کاربرد آن زبان، وی را به یادگیری زبان انگلیسی علاقه مند ساخت به گونه ای که این زبان را به طور خودآموز با تماشای فیلم های زبان اصلی برای کارمندان انگلیسی شرکت نفت و گفتگو با انگلیسی ها آموخت.
نجف دریابندری در سال ۱۳۳۱ نخستین اثر خود را که برگردان کتاب وداع با اسلحه، نوشتهٔ ارنست همینگوی بود، برای چاپ به تهران فرستاد. او این این کتاب را از ابراهیم گلستان گرفته و دیگر به او پس نداده بود.
نجف دریابندری همزمان با چاپ این کتاب در سال ۱۳۳۳ به دلیل عضویت در حزب توده ایران در آبادان دستگیر شد. او تا پای اعدام رفت اما در نهایت به زندان محکوم شد. و پس از یک سال به زندان تهران منتقل شد. نجف دریابندری در زندان به مسائل فلسفی علاقه مند شد و در آن مدت، کتاب تاریخ فلسفه غرب اثر برتراند راسل را برگردان کرد که بعدها توسط انتشارات سخن به چاپ رسید. وی پس از تحمل چهار سال زندان، در سال ۱۳۳۷ آزاد شد و به کارهای گوناگونی روی آورد. پس از زندان، رابطه او با حزب توده پایدار نماند.
نجف دریابندری در نهایت به عنوان سردبیر در مؤسسه انتشارات فرانکلین مشغول به کار شد. در آنجا به برگردان آثار ادبی رمان نویسان و نمایشنامه نویسان سرشناس آمریکایی پرداخت و کتاب هایی همچون پیرمرد و دریا اثر ارنست همینگوی و ماجراهای هاکلبری فین اثر مارک تواین را برگردان کرد.
دریابندری مدت ۱۷ سال با مؤسسهٔ فرانکلین همکاری کرد و در حدود سال ۱۳۵۴ همکاری خود را با این مؤسسه قطع کرد. پس از آن برای برگردان متون فیلم های خارجی با سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران قرارداد بست. پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران از این کار نیز کناره گرفت و به طور جدی به برگردان و نویسندگی پرداخت. از جمله نوشته های وی می توان به برگردان کتاب های یک گل سرخ برای امیلی و گوربه گور نوشته ویلیام فاکنر، رگتایم و بیلی باتگیت نوشته ئی. ال. دکتروف، معنی هنر از هربرت رید و پیامبر و دیوانه نوشته جبران خلیل جبران اشاره کرد.
... [مشاهده متن کامل]
نجف دریابندری فرزند ناخدا خلف دریابندری زاده چاه کوتاه و مادرش مریم زاده بوشهر است. سال تولد نجف دریابندری، ۱۳۰۸ در آبادان آورده شده است. به گفته خودش در سال ۱۳۰۷ در محله حمام جرمنی آبادان زاده شده، اما سال تولد در شناسنامه اش ۱۳۰۸ نوشته شد. دورهٔ ابتدایی را در مدرسه ۱۷ دی گذرانده و وارد دبیرستان رازی آبادان شد. او در سال سوم دبیرستان تحصیل را رها کرد و به دنبال کار رفت.
حضور انگلیسی ها در تأسیسات نفتی آبادان و رفت و آمد آنان در سطح شهر و کاربرد آن زبان، وی را به یادگیری زبان انگلیسی علاقه مند ساخت به گونه ای که این زبان را به طور خودآموز با تماشای فیلم های زبان اصلی برای کارمندان انگلیسی شرکت نفت و گفتگو با انگلیسی ها آموخت.
نجف دریابندری در سال ۱۳۳۱ نخستین اثر خود را که برگردان کتاب وداع با اسلحه، نوشتهٔ ارنست همینگوی بود، برای چاپ به تهران فرستاد. او این این کتاب را از ابراهیم گلستان گرفته و دیگر به او پس نداده بود.
نجف دریابندری همزمان با چاپ این کتاب در سال ۱۳۳۳ به دلیل عضویت در حزب توده ایران در آبادان دستگیر شد. او تا پای اعدام رفت اما در نهایت به زندان محکوم شد. و پس از یک سال به زندان تهران منتقل شد. نجف دریابندری در زندان به مسائل فلسفی علاقه مند شد و در آن مدت، کتاب تاریخ فلسفه غرب اثر برتراند راسل را برگردان کرد که بعدها توسط انتشارات سخن به چاپ رسید. وی پس از تحمل چهار سال زندان، در سال ۱۳۳۷ آزاد شد و به کارهای گوناگونی روی آورد. پس از زندان، رابطه او با حزب توده پایدار نماند.
نجف دریابندری در نهایت به عنوان سردبیر در مؤسسه انتشارات فرانکلین مشغول به کار شد. در آنجا به برگردان آثار ادبی رمان نویسان و نمایشنامه نویسان سرشناس آمریکایی پرداخت و کتاب هایی همچون پیرمرد و دریا اثر ارنست همینگوی و ماجراهای هاکلبری فین اثر مارک تواین را برگردان کرد.
دریابندری مدت ۱۷ سال با مؤسسهٔ فرانکلین همکاری کرد و در حدود سال ۱۳۵۴ همکاری خود را با این مؤسسه قطع کرد. پس از آن برای برگردان متون فیلم های خارجی با سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران قرارداد بست. پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران از این کار نیز کناره گرفت و به طور جدی به برگردان و نویسندگی پرداخت. از جمله نوشته های وی می توان به برگردان کتاب های یک گل سرخ برای امیلی و گوربه گور نوشته ویلیام فاکنر، رگتایم و بیلی باتگیت نوشته ئی. ال. دکتروف، معنی هنر از هربرت رید و پیامبر و دیوانه نوشته جبران خلیل جبران اشاره کرد.