نجس خوار. [ ن َ ج ِ خوا / خا ] ( نف مرکب ) خورنده نجاست. که پلیدی خورد. گه خوار. گوه خورنده : چون کلاغ است نجس خوار و حسودچون خروس است زناکار و لئیم.خاقانی.
( صفت ) آنکه پلیدی خوردنجاست خوار: چون کلاغ است نجس خواروجسور چون خروس است زناکارولئیم . ( خاقانی .سج.۹٠۳ )