نجب
لغت نامه دهخدا
نجب. [ ن ُ ج ُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ نجیب ، بمعنی شتر گزیده. ( از آنندراج ). رجوع به نجیب شود.
نجب. [ ن َ ج َ ] ( ع اِ ) پوست درخت ، هرچه باشد، اسم است آن را، یا پوست بیخ آن ، یا پوست درخت درشت ، یا به خصوص پوست سلیخه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). پوست هر چیزی را گویند عموماً از نباتات ، و پوست سلیخة را گویند خصوصاً. ( برهان قاطع ). پوست درخت. ( مهذب الاسما ). واحد آن نجبة است. ( از معجم متن اللغة ). ج ، انجاب.
فرهنگ فارسی
پوست درخت هر چه باشد اسم است آنرا یا پوست بیخ آن یا پوست درخت درشت یا بخصوص پوست سلیخه .
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی نُّجِبْ: تا جواب دهیم -تا اجابت کنیم(جزمش به دلیل جواب واقع شدن برای جمله قبلی است )
ریشه کلمه:
جوب (۴۳ بار)
ریشه کلمه:
جوب (۴۳ بار)
wikialkb: نُجِب
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید