نجائب

لغت نامه دهخدا

نجائب. [ ن َ ءِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ نجیبة. ( از اقرب الموارد ). رجوع به نجیبة شود. || ج ِ نجیب ، که بمعنی شتر گزیده. ( از غیاث اللغات از منتخب اللغات و صراح و سروری ) ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ). رجوع به نجیب شود :
چو آواز رعد از سحاب بهاری
فتاده به ره بر غطیط نجائب.
حسن متکلم.
|| نجائب القرآن ؛ افضله و محضه ( از اقرب الموارد )؛ افضلتر و خالص ترین آن. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - جمع نجیبه .۲ - جمع نجیب شتران گزیده : چو آوازرعدازسحاب بهاری فتاده بره برغطیط نجایب . (برهانی ? منوچهری .چا.کازیمیرسکی .ص ۱۲ ورک :برهانی بقلم م .معین درنداب ۱:۱ )

پیشنهاد کاربران

بپرس