نجاء

لغت نامه دهخدا

نجاء. [ ن َ ] ( ع مص ) رهیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). رستن. ( آنندراج ). نجات. نجاة. نجو. رجوع به نجو شود. || شتافتن و پیشی گرفتن. ( از اقرب الموارد ). بشتافتن و درگذشتن. ( از منتهی الارب ). بشتافتن. ( آنندراج ). || ( اِ فعل )النجائک النجائک ؛ بشتاب ! بشتاب ! ( از منتهی الارب ).

نجاء. [ ن ِ ] ( ع اِ ) ابر که آب ریخته بود. ( مهذب الاسما ). ج ِ نجو، بمعنی ابر آب ریخته. ( از آنندراج ). رجوع به نجو شود. || ( مص ) مناجاة. ( المنجد ). رجوع به مناجاة شود.

نجاء. [ ن ُ ] ( ع اِ ) اسهال یا بیماری که موجب اسهال گردد. ( ناظم الاطباء ).

نجاء. [ ن َج ْءْ ] ( ع مص ) به چشم کردن کسی را. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). چشم زدن کسی را ( از محیط المحیط ).

پیشنهاد کاربران

بپرس