نجا
لغت نامه دهخدا
نجا. [ ن ُ ] ( اِخ ) شهری به ساحل بحرالزنج ( دریای زنگبار ) نزدیک مرکه و مقدشوه ( موگادیشو ). ( از یادداشت مؤلف ).
نجا. [ ن َ ] ( ع مص ) باز کردن پوست را. || ناشناس کردن تا چشم زخم رساندن کسی را. ( منتهی الارب ). || نجو. رجوع به نجو شود.
فرهنگ فارسی
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی نَجَا: نجات یافت
ریشه کلمه:
نجو (۸۴ بار)
نَجْو و نَجاة به معنی خلاص شدن است. . ای قوم چه شده که من شمارا به خلاصی از آتش میخوانم و شما مرا به آتش. در مصباح گفته «نَجامِنَ الْهَلاکِ: خَلَصَ» راغب گفته: نجاء در اصل به معنی انفصال از شیء است و از آنست «نَجا فُلانٌ مِنْ فُلانٍ» فلان کس از فلانی جدا شد. فعل آن در قرآن مجید ثلاثی و از باب افعال و تفعیل به کار رفته است . . . راغب گوید: به مکان مرتفع نجوة و نجات گویند که به واسطه ارتفاع از مکانهای اطراف جدا شده و به قولی از سیل نجات یافته و خلاص شده است.
ریشه کلمه:
نجو (۸۴ بار)
نَجْو و نَجاة به معنی خلاص شدن است. . ای قوم چه شده که من شمارا به خلاصی از آتش میخوانم و شما مرا به آتش. در مصباح گفته «نَجامِنَ الْهَلاکِ: خَلَصَ» راغب گفته: نجاء در اصل به معنی انفصال از شیء است و از آنست «نَجا فُلانٌ مِنْ فُلانٍ» فلان کس از فلانی جدا شد. فعل آن در قرآن مجید ثلاثی و از باب افعال و تفعیل به کار رفته است . . . راغب گوید: به مکان مرتفع نجوة و نجات گویند که به واسطه ارتفاع از مکانهای اطراف جدا شده و به قولی از سیل نجات یافته و خلاص شده است.
wikialkb: نَجَا
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید