نثیر. [ ن َ ] ( ع اِ ) عطسه ستور. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). || ( ص ) منثور. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ) : سوزنی در سلک مدح خسرو دریادل آرهرچه در دریای خاطر لؤلؤی داری نثیر.سوزنی.|| ( مص ) بینی افشاندن. ( از منتهی الارب )( از ناظم الاطباء ).