نثیر

لغت نامه دهخدا

نثیر. [ ن َ ] ( ع اِ ) عطسه ستور. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). || ( ص ) منثور. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ) :
سوزنی در سلک مدح خسرو دریادل آر
هرچه در دریای خاطر لؤلؤی داری نثیر.
سوزنی.
|| ( مص ) بینی افشاندن. ( از منتهی الارب )( از ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

منثور، پراکنده.

پیشنهاد کاربران

بپرس