نثاری تونی
لغت نامه دهخدا
دل شبی چنگ در آن سلسله محکم زد
باد صبح آمد و آن سلسله را بر هم زد.
ای دل غمگین به تنگ از خانه تن آمدی
عاقبت خون گشتی و از چشم روشن آمدی.
ترک من مست می ناز است هشیارش مکن
فتنه ای یک لحظه در خواب است بیدارش مکن.
رجوع به تذکره نصرآبادی ص 522 و روز روشن ص 682 و تحفه سامی ص 123 و هفت اقلیم ذیل اقلیم چهارم و نگارستان سخن ص 118 شود.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید