نثاردن. [ ن ِ دَ ] ( مص جعلی ) نثار کردن. افشاندن. پراکندن. بر سر کسی مسکوک زر و سیم افشان کردن : زوار به وفد و نفر آیند به نزدش او زر بنثارد به سر وفد و نفر بر.عنصری.