لغت نامه دهخدا
نتخ. [ ن َ ] ( ع مص ) نگریستن. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). نگریستن سوی کسی. ( ناظم الاطباء ). نگاه کردن. ( از اقرب الموارد ) ( المنجد ) ( از معجم متن اللغة ). چشم واکردن. ( زوزنی ). || برکشیدن خار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). بیرون آوردن خار را از پای با منقاش. || از بیخ برکندن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). نزع. قلع. ( اقرب الموارد ) ( معجم متن اللغة ) ( المنجد ). جدا کردن چیزی را از جایش. ( از معجم متن اللغة ). بیرون کشیدن چیزی از جای. ( تاج المصادر بیهقی ). || ربودن ِ باز گوشت را. ( از منتهی الارب )( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( از معجم متن اللغة ). به منقار ربودن ِ باز گوشت را. ( از المنجد ). || جامه یافتن. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). نسج. ( معجم متن اللغة ) ( المنجد ). بافتن. ( تاج المصادر بیهقی ). || اهانت کردن. ( از المنجد ) ( اقرب الموارد ).
فرهنگ فارسی
نگریستن سوی کسی نگاه کردن یا جامه بافتن یا اهانت کردن .