نتج. [ ن َ ] ( ع مص ) بچه گرفتن از شتر و گوسفند و آنچه بدان ماند. ( تاج المصادر بیهقی ) ( از مصادر زوزنی ). با نتاج ساختن ناقه را اهل وی. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ): نتجها ولداً: ولدها ولداً. ( المنجد ). || نتج الرجل ُ الحامل َ؛ وضعت عنده. ( المنجد ). || خارج شدن چیزی از چیزی و نشوء یافتن آن. ( المنجد ).
فرهنگ فارسی
بچه گرفتن از شتر یا گوسفند و آنچه بدان ماند با نتاج ساختن نافه را اهل وی .