نتاس

لغت نامه دهخدا

نتاس. [ ن ِ ] ( ص ) خوش و خرم و خوشحال و بی تشویش و بافراغت باشد، چنانکه هرگاه گویند: نتاسیدم ، بمعنی این باشد که خوشحال شدم و عمر را به فراغت گذرانیدم. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ). خوب. خوش. خرم. خوشحال. تندرست. بی تشویش. بافراغت. شادمان. خرسند. خوشخوی. بشاش. مهربان. ( ناظم الاطباء ). رجوع به نتاسیدن و نِتاش شود. || ( اِمص ) خوبی. خوشی. فراغت. ( انجمن آرا ).

فرهنگ فارسی

خوب خوش خرم تندرست با فراغت .

پیشنهاد کاربران

بپرس