نبیغ

لغت نامه دهخدا

نبیغ. [ ن َ ] ( ع ص ) مرد عظیم الشأن. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). ج ، نُبَغاء. || ( مص ) جنبانیدن خرمابن نر را تا غبارش برخاسته بر شکوفه خرمابن ماده نشیند، و این را لقاح نامند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس