نبردگاه

/nabardgAh/

معنی انگلیسی:
battlefield

لغت نامه دهخدا

نبردگاه. [ ن َ ب َ ] ( اِ مرکب ) معرکه. مصاف. ( آنندراج ). جنگ گاه. ( برهان قاطع ). رزمگاه. میدان جنگ. ( ناظم الاطباء ). ناوردگه. آوردگه. میدان نبرد. جای نبرد :
ده ساله یا دوازده ساله فزون نبود
کاندر نبردگاه برآمد غبار او.
فرخی.
از کنار نبردگاه افق
چون به دست غروب داور نام.
انوری ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) میدان جنگ رزمگاه .

فرهنگ عمید

رزمگاه، میدان جنگ.

مترادف ها

battlefield (اسم)
میدان، مصاف، میدان جنگ، رزمگاه، نبردگاه، عرصه منازعه، میدان جنگ/میدان نبرد

battleground (اسم)
میدان جنگ، رزمگاه، نبردگاه، عرصه منازعه، میدان جنگ/میدان نبرد

پیشنهاد کاربران

محراب محل حرب با هوا وهوس نفس اماره مکان نبرد کاظم صدیقی با خواهش های بیجای شیطانی که مرد خدا از نیمه راه با پسرانش برگشت واستغفار نمود وصدیق بودن خود را ثابت نمود
دشت آوردگاه ؛ میدان جنگ :
ز بس کشته بر دشت آوردگاه
بسی ره ندیدند برخاک راه.
فردوسی.
- دشت جنگ ؛ میدان جنگ. هیجا. آوردگاه :
برآشفت [ افراسیاب ] با نامداران تور
که این دشت جنگست یا بزم و سور.
فردوسی.
بیامد خروشان بدان دشت جنگ
بچنگ اندرون گرزه گاو رنگ.
فردوسی.
محراب محل حرب رزمگه با هوا و هوس های شیطانی
خصومتگه. [ خ ُ م َ گ َه ْ ] ( اِ مرکب ) میدان جنگ. میدان نبرد. ( ناظم الاطباء ) :
خصومتگهی ساخت تا نفخ صور
که از سازگاری شد آن شهر دور.
نظامی.

بپرس