نبرد گرانیک یا گرانیکوس نخستین نبرد و رویارویی اسکندر مقدونی با شاهنشاهی هخامنشی بود که در حوالی آسیای صغیر و کنار رود گرانیک ( رود بیگا امروزی ) در سال ۳۳۴ پیش از میلاد رخ داد. اسکندر پس از گذشتن از تنگه داردانل وارد آسیای صغیر شد. جنگ گرانیک سبب کشته شدن بسیاری از سرداران هخامنشی شد و با پیروزی اسکندر پایان یافت.
... [مشاهده متن کامل]
فیلیپ مقدونی در سال ۳۳۶ ق. م یعنی در اولین سال پادشاهی داریوش سوم سپاهی را روانه آسیا کرد. فیلیپ پیش چشم خود شکست ایران را حتمی تصور می کرد اما قبل از این که به آرزوی خود برسد توسط یکی از درباریانش به قتل رسید. داریوش سوم قصد داشت در زمان فیلیپ سپاهی را به یونان و مقدونیه اعزام کند اما پس از مرگ فیلیپ چون تصور می کرد جانشین فیلیپ، اسکندر قصد حمله به ایران را ندارد از اعزام سپاه خودداری کرد. او پس از آنکه شنید اسکندر به عنوان سپهسالار کل یونان انتخاب شده به فکر مقابله با اسکندر افتاد. داریوش سوم سپاهی را گرد آورد که مزدوران یونانی نیز در این سپاه بودند و شخصی به نام مِمنون را به عنوان سرکردهٔ آنها انتخاب کرد. مٍمنون اصالتاً اهل ردس و برادر منتور بود که در مصر خدمات بسیاری به هخامنشیان کرده بود. مٍمنون، هوشمند، و دلیر بود. داریوش سوم او را به فرماندهی پنج هزار یونانی اجیر شده منصوب کرد و به مٍمنون فرمان داد که شهر سیزیک که شهر معروف میسیه بود تسخیر کند. مِمنون با گذشتن از کوه ایدا به صورت غافلگیرانه به شهر سیزیک حمله کرد و شهر را تسخیر کرد.
مِمنون عقیده داشت که باید عقب نشینی کرد و شهر و دهات هایش و آنچه به عنوان آذوقه بر سر راه اسکندر است معدوم کرده تا اسکندر نتواند وارد امپراتوری شود. او معتقد بود که مقدونی ها بیش از یک ماه پول و آذوقه ندارند. مِمنون می گفت اگر جنگ شود اوضاع مقدونی ها به مراتب بهتر است، چرا که هم اسکندر در بین سپاهیانش است، در حالی که داریوش سوم در بین لشگرش نیست و هم لشکر مقدونی ورزیدگی و شجاعت بیشتری نسبت به لشکر ایران دارند. اما سرداران ایرانی این نقشه را نپذیرفتند، از جملهٔ این سرداران، آرسیتس که شهرب، داسکیلیون بود. او طرح عقب نشینی مِمنون را نپذیرفت شاید برای این که نمی خواست سرزمین شاه در زمان ساتراپی او ویران شود. در نتیجه لشگریان ایران کنار رود گرانیک اردو زدند. اسکندر پس از آن که دانست سپاه ایران در کنار رود گرانیک آماده است با سرداران خود به مشورت پرداخت. سرداران اسکندر معتقد بودند که عبور از این رود کار خطرناکی است و این ماه در تقویم مقدونی ماه دزیوس بود و برای هر کاری شوم است. اسکندر گفت نام ماه را عوض کرده و آن را به نام ماه قبل آرتمیزیوس دوم نامید اما فکر کرد شاید این کار در افکار سپاهیانش اثر منفی بگذارد بنابراین به آریستاندر کاهن گفت قربانی کند و عقیده خدایان را در باب فتح یا شکست بداند و مخفیانه به او دستور داد که جواب خدایان این گونه باشد که «خدایان فتحی به اسکندر اعطا کرده اند» و چون این خبر در اردوی اسکندر پخش شد شادی و شعف سپاه مقدونی بی حد و اندازه شد و روحیه سپاهیان اسکندر را بالا برد.




... [مشاهده متن کامل]
فیلیپ مقدونی در سال ۳۳۶ ق. م یعنی در اولین سال پادشاهی داریوش سوم سپاهی را روانه آسیا کرد. فیلیپ پیش چشم خود شکست ایران را حتمی تصور می کرد اما قبل از این که به آرزوی خود برسد توسط یکی از درباریانش به قتل رسید. داریوش سوم قصد داشت در زمان فیلیپ سپاهی را به یونان و مقدونیه اعزام کند اما پس از مرگ فیلیپ چون تصور می کرد جانشین فیلیپ، اسکندر قصد حمله به ایران را ندارد از اعزام سپاه خودداری کرد. او پس از آنکه شنید اسکندر به عنوان سپهسالار کل یونان انتخاب شده به فکر مقابله با اسکندر افتاد. داریوش سوم سپاهی را گرد آورد که مزدوران یونانی نیز در این سپاه بودند و شخصی به نام مِمنون را به عنوان سرکردهٔ آنها انتخاب کرد. مٍمنون اصالتاً اهل ردس و برادر منتور بود که در مصر خدمات بسیاری به هخامنشیان کرده بود. مٍمنون، هوشمند، و دلیر بود. داریوش سوم او را به فرماندهی پنج هزار یونانی اجیر شده منصوب کرد و به مٍمنون فرمان داد که شهر سیزیک که شهر معروف میسیه بود تسخیر کند. مِمنون با گذشتن از کوه ایدا به صورت غافلگیرانه به شهر سیزیک حمله کرد و شهر را تسخیر کرد.
مِمنون عقیده داشت که باید عقب نشینی کرد و شهر و دهات هایش و آنچه به عنوان آذوقه بر سر راه اسکندر است معدوم کرده تا اسکندر نتواند وارد امپراتوری شود. او معتقد بود که مقدونی ها بیش از یک ماه پول و آذوقه ندارند. مِمنون می گفت اگر جنگ شود اوضاع مقدونی ها به مراتب بهتر است، چرا که هم اسکندر در بین سپاهیانش است، در حالی که داریوش سوم در بین لشگرش نیست و هم لشکر مقدونی ورزیدگی و شجاعت بیشتری نسبت به لشکر ایران دارند. اما سرداران ایرانی این نقشه را نپذیرفتند، از جملهٔ این سرداران، آرسیتس که شهرب، داسکیلیون بود. او طرح عقب نشینی مِمنون را نپذیرفت شاید برای این که نمی خواست سرزمین شاه در زمان ساتراپی او ویران شود. در نتیجه لشگریان ایران کنار رود گرانیک اردو زدند. اسکندر پس از آن که دانست سپاه ایران در کنار رود گرانیک آماده است با سرداران خود به مشورت پرداخت. سرداران اسکندر معتقد بودند که عبور از این رود کار خطرناکی است و این ماه در تقویم مقدونی ماه دزیوس بود و برای هر کاری شوم است. اسکندر گفت نام ماه را عوض کرده و آن را به نام ماه قبل آرتمیزیوس دوم نامید اما فکر کرد شاید این کار در افکار سپاهیانش اثر منفی بگذارد بنابراین به آریستاندر کاهن گفت قربانی کند و عقیده خدایان را در باب فتح یا شکست بداند و مخفیانه به او دستور داد که جواب خدایان این گونه باشد که «خدایان فتحی به اسکندر اعطا کرده اند» و چون این خبر در اردوی اسکندر پخش شد شادی و شعف سپاه مقدونی بی حد و اندازه شد و روحیه سپاهیان اسکندر را بالا برد.



