نبرد کرکوک که به نبرد آق دربند نیز معروف است، آخرین نبرد نادرشاه در لشکرکشی بین النهرین، جایی که او انتقام شکست قبلی خود در نبرد سامرا را از سردار عثمانی توپال عثمان پاشا گرفت که در آن نادر پس از شکست دادن و کشتن او در نبرد به انتقام مناسبی دست یافت. این نبرد یکی دیگر از سلسله پیروزی ها و تراژدی های به ظاهر غیرقابل پیش بینی برای هر دو طرف بود، زیرا جنگ به شدت از یک طرف به طرف دیگر تغییر می کرد. اگرچه این نبرد با پیروزی کوبنده ایرانیان به پایان رسید، اما به دلیل شورش فزاینده در جنوب ایران به رهبری محمدخان بلوچ، مجبور به عقب نشینی از منطقه شدند. این شورش در واقع مزایای استراتژیک پیروزی بزرگ نادر را از دست داد که اگر فرصتی برای از سرگیری کارزار خود داشت، شامل تصرف بغداد نیز می شد.
... [مشاهده متن کامل]
شکستی که نادر در نبرد سامرا پذیرفته بود، اثراتی فراتر از نتایج فوری کاهش ۳۰۰۰۰ نفری نیروی نادر و نجات بغداد از چنگ او داشت. بر از دست دادن تعداد زیادی از رزمندگان مجرب و تجهیزات گرانبها نمی توان به راحتی غلبه کرد و اولین وظیفه ای که نادر با آن روبرو شد، بازگرداندن روحیه رزمندگانش بود که تا آن زمان خود را شکست ناپذیر می پنداشتند و این بی دلیل نبود، زیرا چیزی جز این نبودند، پیروز در همه رویارویی ها. او با احضار افسران خود شروع به اعتراف به اشتباهات خود کرد: . . . سرنوشت خود و مردانش را یکسان دانست و فداکاری ها و دلاوری های گذشته را به آنها یادآوری کرد و به آنها قول داد که خاطره شکست را پاک کند. از این رو، او مورد تحسین افسران و سربازان خود قرار گرفت و ضمن القای روحیه جنگجویی تازه در روح رزمندگان خود، اطمینان حاصل کرد که آنها در رویارویی آتی با ترک ها اکراه نشان نخواهند داد.
شورشی در جنوب ایران به رهبری محمدخان بلوچ که توده قابل توجهی از نارضایتی ها را دور خود جمع کرد و مردان بیشتری از قبایل عرب محلی در منطقه تأمین شد، آغاز شد. راه حل نادر ابتدا رفع مشکل توپال پاشا و سپس درهم شکستن شورش محمدخان بود.
ابعاد سیاسی نیز وجود داشت، زیرا نادر مشتاق بود تا شهرت خود را اصلاح کند، زیرا اخبار شکست او در سامرا در ایران پخش می شد و خاک حاصلخیز برای هر گونه شورش از درون می شد. مشخص نیست که نادر تا چه حد خواهان فرصتی برای ترمیم نفس و همچنین شهرت خود با شکست دادن توپال پاشا بود که تنها مردی بود ( به راستی تنها مردی بود ) که او را در میدان نبرد به شکست رساند. نادر به سرعت به بازسازی ارتش خود برای رویارویی دیگر با توپال پاشا پیروز پرداخت.
... [مشاهده متن کامل]
شکستی که نادر در نبرد سامرا پذیرفته بود، اثراتی فراتر از نتایج فوری کاهش ۳۰۰۰۰ نفری نیروی نادر و نجات بغداد از چنگ او داشت. بر از دست دادن تعداد زیادی از رزمندگان مجرب و تجهیزات گرانبها نمی توان به راحتی غلبه کرد و اولین وظیفه ای که نادر با آن روبرو شد، بازگرداندن روحیه رزمندگانش بود که تا آن زمان خود را شکست ناپذیر می پنداشتند و این بی دلیل نبود، زیرا چیزی جز این نبودند، پیروز در همه رویارویی ها. او با احضار افسران خود شروع به اعتراف به اشتباهات خود کرد: . . . سرنوشت خود و مردانش را یکسان دانست و فداکاری ها و دلاوری های گذشته را به آنها یادآوری کرد و به آنها قول داد که خاطره شکست را پاک کند. از این رو، او مورد تحسین افسران و سربازان خود قرار گرفت و ضمن القای روحیه جنگجویی تازه در روح رزمندگان خود، اطمینان حاصل کرد که آنها در رویارویی آتی با ترک ها اکراه نشان نخواهند داد.
شورشی در جنوب ایران به رهبری محمدخان بلوچ که توده قابل توجهی از نارضایتی ها را دور خود جمع کرد و مردان بیشتری از قبایل عرب محلی در منطقه تأمین شد، آغاز شد. راه حل نادر ابتدا رفع مشکل توپال پاشا و سپس درهم شکستن شورش محمدخان بود.
ابعاد سیاسی نیز وجود داشت، زیرا نادر مشتاق بود تا شهرت خود را اصلاح کند، زیرا اخبار شکست او در سامرا در ایران پخش می شد و خاک حاصلخیز برای هر گونه شورش از درون می شد. مشخص نیست که نادر تا چه حد خواهان فرصتی برای ترمیم نفس و همچنین شهرت خود با شکست دادن توپال پاشا بود که تنها مردی بود ( به راستی تنها مردی بود ) که او را در میدان نبرد به شکست رساند. نادر به سرعت به بازسازی ارتش خود برای رویارویی دیگر با توپال پاشا پیروز پرداخت.