نبرد پلاته یکی از جنگ های دوره دوم جنگ های ایران و یونان بود که در محل پلاته در سال ( ۴۷۹ پیش از میلاد ) رخ داد. نتیجه این جنگ آن شد که ارتش خشایارشا در سال ۴۷۹ پیش از میلاد از یونان شکست خورد.
پس از خروج خشایارشا از یونان، مردونیه در منطقه تسالی در شمال یونان به انتظار پایان زمستان اردو زد. پس از فرارسیدن بهار او قشون خود را حرکت داد و همزمان قاصدی الکساندر نام نزد آتنیها با پیغام صلح فرستاد. فرستاده مردونیه وارد آتن شد و به آتنی ها گفت مردونیه می گوید به او حکمی از طرف شاه رسیده که مضمونش این است که «من آتنی ها را از آنچه بر ضد من کرده اند عفو و تو را مأمور می کنم تا اراضی آنها که اشغال شده را به آنها برگردانی و اگر اراضی دیگری بخواهند به آنها بدهی؛ همچنین اگر حاضرند با من متحد شوند معابد آنها را که من آتش زده ام تعمیر کن. »
... [مشاهده متن کامل]
همزمان که قاصد مردونیه در آتن بود خبر به اسپارتی ها رسید و آنها سراسیمه قاصدی نزد آتنی ها فرستادند چرا که می دانستند در صورت اتحاد آتنی ها با شاه هلاک آنها قطعی خواهد بود. پس همزمان با فرستاده مردونیه آنها هم وارد یونان شده و به مجلس ملی یونان رفتند. سفرای لاسدمونی ها خطاب به آتنی ها گفتند از شما خواهش می کنیم ضرر به یونان نرسانید و تکالیف خارجی را نپذیرید اگر چنین کنید ظلم بزرگی به یونان و به خود خواهید کرد این جنگ را شما باعث شدیدحال آنکه ما نمی خواستیم با پارس بجنگیم ما حاضریم که به شما یاری رسانیده در طول جنگ زنان، فرزندان و سالمندان شما را نگهداری کنیم. پس از اتمام سخنان الکساندر فرستاده مردونیه و فرستادگان اسپارت آتنی ها خطاب به الکساندر گفتند ما می دانیم که عده سپاه پارس زیاد است و قدرتشان بی نهایت ولی ما به آزادی خود علاقمندیم و در این راه تا سرحد جان مبارزه خواهیم کرد اکنون با ما از اتحاد با خارجیها سخن مران پس به مردونیه بگو تا آفتاب در مدار خود می گردد ما اتحادی با خشایارشا نخواهیم داشت و به یاری خدایان او را شکست خواهیم داد. سپس خطاب به لاسدمونی ها گفتند. چیزی در دنیا یافت نمی شود که ما به خاطر آن یونان را به اسارت بیفکنیم. در این موقع حساس بهترین کمک شما این است که هرچه زودتر برای دفاع آماده شوید و قشون بفرستید.
الکساندر پس از بازگشت نزد مردونیه سخنان آتنی ها را به او انتقال داد و پیشنهاد کرد که مردونیه از تصرف آتن چشم پوشی کند الکساندر گفت اشخاصی را با پول نزد نزد بزرگان آتن بفرست آنگاه خواهی دید که خیالات آنها چقدر کودکانه است وتو موفق خواهی شد که آنها را از یکدیگر جدا کرده و مطیع کنی اما مردونیه که به دنبال کسب نام ونشان بود این سخنان را نپذیرفت بار دیگر بطرف آتن حرکت نموده آنرا تصرف کرد این بار دومی بود که آتن توسط سپاه پارس فتح می شد و ایندفعه هم مثل ده ماه پیش که خشایارشا این شهر را فتح کرده بود آتنی ها بدون هیچگونه مقاومتی شهر را تسلیم کردند زیرا قبل از ورود مردونیه شهر را خالی و به جزیره سالامین فرار کرده بودند مردونیه فتح مجدد آتن را توسط آتش به خشایارشا که در آنطرف دریا در شهر سارد بود، اطلاع داد.
پس از خروج خشایارشا از یونان، مردونیه در منطقه تسالی در شمال یونان به انتظار پایان زمستان اردو زد. پس از فرارسیدن بهار او قشون خود را حرکت داد و همزمان قاصدی الکساندر نام نزد آتنیها با پیغام صلح فرستاد. فرستاده مردونیه وارد آتن شد و به آتنی ها گفت مردونیه می گوید به او حکمی از طرف شاه رسیده که مضمونش این است که «من آتنی ها را از آنچه بر ضد من کرده اند عفو و تو را مأمور می کنم تا اراضی آنها که اشغال شده را به آنها برگردانی و اگر اراضی دیگری بخواهند به آنها بدهی؛ همچنین اگر حاضرند با من متحد شوند معابد آنها را که من آتش زده ام تعمیر کن. »
... [مشاهده متن کامل]
همزمان که قاصد مردونیه در آتن بود خبر به اسپارتی ها رسید و آنها سراسیمه قاصدی نزد آتنی ها فرستادند چرا که می دانستند در صورت اتحاد آتنی ها با شاه هلاک آنها قطعی خواهد بود. پس همزمان با فرستاده مردونیه آنها هم وارد یونان شده و به مجلس ملی یونان رفتند. سفرای لاسدمونی ها خطاب به آتنی ها گفتند از شما خواهش می کنیم ضرر به یونان نرسانید و تکالیف خارجی را نپذیرید اگر چنین کنید ظلم بزرگی به یونان و به خود خواهید کرد این جنگ را شما باعث شدیدحال آنکه ما نمی خواستیم با پارس بجنگیم ما حاضریم که به شما یاری رسانیده در طول جنگ زنان، فرزندان و سالمندان شما را نگهداری کنیم. پس از اتمام سخنان الکساندر فرستاده مردونیه و فرستادگان اسپارت آتنی ها خطاب به الکساندر گفتند ما می دانیم که عده سپاه پارس زیاد است و قدرتشان بی نهایت ولی ما به آزادی خود علاقمندیم و در این راه تا سرحد جان مبارزه خواهیم کرد اکنون با ما از اتحاد با خارجیها سخن مران پس به مردونیه بگو تا آفتاب در مدار خود می گردد ما اتحادی با خشایارشا نخواهیم داشت و به یاری خدایان او را شکست خواهیم داد. سپس خطاب به لاسدمونی ها گفتند. چیزی در دنیا یافت نمی شود که ما به خاطر آن یونان را به اسارت بیفکنیم. در این موقع حساس بهترین کمک شما این است که هرچه زودتر برای دفاع آماده شوید و قشون بفرستید.
الکساندر پس از بازگشت نزد مردونیه سخنان آتنی ها را به او انتقال داد و پیشنهاد کرد که مردونیه از تصرف آتن چشم پوشی کند الکساندر گفت اشخاصی را با پول نزد نزد بزرگان آتن بفرست آنگاه خواهی دید که خیالات آنها چقدر کودکانه است وتو موفق خواهی شد که آنها را از یکدیگر جدا کرده و مطیع کنی اما مردونیه که به دنبال کسب نام ونشان بود این سخنان را نپذیرفت بار دیگر بطرف آتن حرکت نموده آنرا تصرف کرد این بار دومی بود که آتن توسط سپاه پارس فتح می شد و ایندفعه هم مثل ده ماه پیش که خشایارشا این شهر را فتح کرده بود آتنی ها بدون هیچگونه مقاومتی شهر را تسلیم کردند زیرا قبل از ورود مردونیه شهر را خالی و به جزیره سالامین فرار کرده بودند مردونیه فتح مجدد آتن را توسط آتش به خشایارشا که در آنطرف دریا در شهر سارد بود، اطلاع داد.