نبرد میان نیکی و پلیدی یکی از احکام دین زرتشت است، که توسط زرتشت در ۳۰۰۰ سال پیش ارج نهاده شد. این موضوع یکی از متداول ترین و معمول ترین موضوعات در ادبیات است و همچنین بعضی مواقع به عنوان یک بخش جهانی از نهاد بشر در تمام دنیا شناخته می شود. چندین تفسیر از این نبرد وجود دارد، یک تفسیر نبردی بین اشخاص واقعی است که در یک سو نیکی ( خیر ) و در طرف مقابل پلیدی ( شر ) است. در تفسیری دیگر مبارزه ای درونی در اشخاص ( عموماً درون انسانها ) میان نیکی و پلیدی است. جوزف کنارد در رمان خود با نام دل تاریکی اینگونه تعریف کرده است که همهٔ انسانها دارای یک «شرارت درونی» یا «دل تاریکی» هستند.
شکل این تراژدی به بهترین شکل توسط ارسطو توصیف شده و نمونهٔ آن به درستی که نمایشنامهٔ پادشاه ایدیپ است که نگرانیش بیشتر از فجایع دست سرنوشت است تا موضوعیت نبرد نیکی و پلیدی. با این اوصاف مبارزهٔ نیکی با جنبه های ناقص یک قهرمان تراژیک، بخش مهمی از کاتارسیس را در تئوری ارسطویی شکل می دهد. علاوه بر این، شکلی از تراژدی با پایان خوش وجود دارد که در عهد عتیق با اینکه ارسطو این را باب کرد، نیز رایج بود. این مدل تراژدی با قاطعانه شکست دادن یک کاراکتر شرور توسط یک قهرمان یا خدا تمام می شود. شاید بهترین نمونهٔ این مدل نمایشنامهٔ آلکستیس از اوریپید باشد. نورتروپ فرای اشاره کرده است که این شکل از تراژدی در واقع الگوی اولیه یِ ملودرام است.
تقریباً هر فیلمی که تا کنون ساخته شده است در دل داستان خود نبردی میان نیکی و پلیدی دارد. به عنوان مثال در فیلم جنگ ستارگان که نیکی از نیروهای «روشنایی» و پلیدی از نیروهای «تاریکی» استفاده می کنند. رنگ های تیره برای نیروهای پلیدی و رنگ های روشن برای نیروهای نیکی مورد استفاده قرار گرفته. . این نسبت ها در فرهنگ عامه نیز نفوذ کرده است؛ که در هری پاتر و ارباب حلقه ها و . . . نیز از این نسبت رنگی برای نمایش نیکی و پلیدی استفاده شده است.
با اینکه این تعارض به مانند تعارض مستقیم نیکی در برابر پلیدی چندان معمول و متعارف نیست، مفهوم «فرد در مقابله با نفس خود» برای یک خواننده یا بیننده جذابتر است مخصوصاً اگر پای قهرمان داستان در میان بیاید. چه فیلم باشد چه کتاب، برای موفق شدن نیازمند به تکامل کاراکتری خوش نوشت دارد. تفسیر جوزف کنراد ازمبارزه با شیطان درون که با عنوان دل تاریکی شناخته می شود، نبرد انسان است که در حال مبارزه با خویشتن بر سر انتخاب هایش است «در رمان در دل تاریکی انسان را به چالش کشانده است و این موضوع را بیان کرده است که انسان بین خیر و شر حق انتخاب دارد. او می تواند با هیولای در بند درونی و بیرونی خود متحد شود و جامعه انسانی را به تباهی بکشاند. »
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفشکل این تراژدی به بهترین شکل توسط ارسطو توصیف شده و نمونهٔ آن به درستی که نمایشنامهٔ پادشاه ایدیپ است که نگرانیش بیشتر از فجایع دست سرنوشت است تا موضوعیت نبرد نیکی و پلیدی. با این اوصاف مبارزهٔ نیکی با جنبه های ناقص یک قهرمان تراژیک، بخش مهمی از کاتارسیس را در تئوری ارسطویی شکل می دهد. علاوه بر این، شکلی از تراژدی با پایان خوش وجود دارد که در عهد عتیق با اینکه ارسطو این را باب کرد، نیز رایج بود. این مدل تراژدی با قاطعانه شکست دادن یک کاراکتر شرور توسط یک قهرمان یا خدا تمام می شود. شاید بهترین نمونهٔ این مدل نمایشنامهٔ آلکستیس از اوریپید باشد. نورتروپ فرای اشاره کرده است که این شکل از تراژدی در واقع الگوی اولیه یِ ملودرام است.
تقریباً هر فیلمی که تا کنون ساخته شده است در دل داستان خود نبردی میان نیکی و پلیدی دارد. به عنوان مثال در فیلم جنگ ستارگان که نیکی از نیروهای «روشنایی» و پلیدی از نیروهای «تاریکی» استفاده می کنند. رنگ های تیره برای نیروهای پلیدی و رنگ های روشن برای نیروهای نیکی مورد استفاده قرار گرفته. . این نسبت ها در فرهنگ عامه نیز نفوذ کرده است؛ که در هری پاتر و ارباب حلقه ها و . . . نیز از این نسبت رنگی برای نمایش نیکی و پلیدی استفاده شده است.
با اینکه این تعارض به مانند تعارض مستقیم نیکی در برابر پلیدی چندان معمول و متعارف نیست، مفهوم «فرد در مقابله با نفس خود» برای یک خواننده یا بیننده جذابتر است مخصوصاً اگر پای قهرمان داستان در میان بیاید. چه فیلم باشد چه کتاب، برای موفق شدن نیازمند به تکامل کاراکتری خوش نوشت دارد. تفسیر جوزف کنراد ازمبارزه با شیطان درون که با عنوان دل تاریکی شناخته می شود، نبرد انسان است که در حال مبارزه با خویشتن بر سر انتخاب هایش است «در رمان در دل تاریکی انسان را به چالش کشانده است و این موضوع را بیان کرده است که انسان بین خیر و شر حق انتخاب دارد. او می تواند با هیولای در بند درونی و بیرونی خود متحد شود و جامعه انسانی را به تباهی بکشاند. »
wiki: نبرد نیکی و پلیدی