جنگ حیره ( به عربی: معرکة الحیرة ) این جنگ در سال دوازدهم هجری مطابق با ۶۳۳ میلادی بین سپاه ایران و اعراب در حمله اعراب به سواد ( عراق ) به فرماندهی خالد بن ولید رخ داده است. محل این جنگ در نزدیکی حیره از شهرهای قدیم میان رودان است که در نزدیکی ۶٫۵ کیلومتری جنوب شهر نجف کنونی قرار گرفته بوده است. این شهر پایتخت ملوک لخمی بود که آنها نیز خود فرمان بردار پادشاهان ساسانی بودند. این منطقه از مراکز مهم فرهنگی ایرانیان باستان بوده است. این شهر همچنین از شهرها و استحکامات مهم مرزی ایران بود.
... [مشاهده متن کامل]
آخرین پادشاه لخمی ها، نعمان سوم ( ابوقابوس نعمان بن منذر ) به دستور خسرو پرویز زندانی شده و به قتل رسید سپس خسرو ایاس بن طائی را به جای وی والی حیره قرار داد که قریب ۹ سال با نظارت و همدستی یک نمایندهٔ ایرانی به نام نخوردگان حکومت می کرد. پس از ایاس یک حاکم ایرانی به اسم آزادبه قریب ۱۷ سال در آن خطه حکومت داشت. قتل نعمان منجر به سلسله حوادثی شد که در نهایت جنگ ذوقار و شکست در این جنگ را در پی داشت. در آنزمان شکست در جنگ ذوقار ظاهراً نبایستی خیلی مهم محسوب شده باشد و در بادی نظر، خطیر بنظر نیامد. لکن داستان شکست سپاه ایران، در نزدیکی پایتخت، از یک قبیلهٔ عربی، چنان انعکاس عظیمی در تمام عربستان پیدا کرد که در عرض و طول شبه جزیره، نقل مجالس و موضوع حماسه ها و افتخارات عرب شد و یوم ذی قار از بزرگترین حوادث ایام عرب گردید و هیجان ناشی از این پیروزی، موجب تجری و تشویق اعراب بر ضد ایران گردید. در واقع خبط سیاسی خسرو پرویز، در برانداختن حائل، بین قلمرو ایران و اعراب بادیه، برخلاف سیاست دیرینه و مستمر دولت های قبلی، عاقبت در انقراض دولت ساسانی، بی تأثیر نبود. از سوی دیگر برکنار شدن خاندان باستانی بنی لخم دوستی دیرین مردم آن سرزمین را به دشمنی تبدیل کرد، این است که با درآمدن عرب به حیره هیچگونه پایداری از آنان دیده نشد و بی چون و چرا خود را به عرب ها سپردند. اگر باز خاندان لخمی سرکار بود و به آن دوستی دیرین، گزندی نرسیده بود، به این آسانی اعراب در آنجا رخنه نمی کردند و به تیسفون راه نمی یافتند. اگر چه جنگ ذوقار جنگ کوچکی بود ولی نخستین مرتبه ای بود که اعراب ایرانیان را شکست داده، دانستند که با حملات بی باکانه می توان قشون منظم ایران را درهم شکست.
مقارن شروع ضعف و انحطاط ایران دو تن از سران قبایل بکر بن وائل بنام مثنی بن حارثه شیبانی در حدود حیره و سویدبن قطبه در نزدیک ابله ( بصره کنونی ) پیوسته در کناره های خاک ایران تاخت و تاز می کردند و چون با پریشانی ها و بی سامانی هایی که بود تعقیب آنها ممکن نمی شد، جسارتشان هر روز می افزود. مثنی جسورتر بود و هشیارتر به همین جهت در این غارت های سرحدی از سوید بن قطبه شهرت و آوازهٔ بیشتری یافت. بعلاوه مقارن پایان جنگ های ارتداد اسلام آورد و در مدینه خرابی اوضاع ایران را برای خلیفه ابوبکر باز نمود و او را به جنگ ایران تشویق کرد. با قبول اسلام مثنی خود را به مسلمین بست تا در تاخت و تازها و راهزنی های خویش مدینه را پشت سر خود داشته باشد. ابوبکر هم که او را به جنگ رخصت داد، در دنبال او خالد بن ولید را روانه کرد و به مثنی نوشت که در برخورد با ایرانیان از خالد فرمانروایی کند. کار عمده ای که خالد در عراق انجام داد فتح حیره بود.

... [مشاهده متن کامل]
آخرین پادشاه لخمی ها، نعمان سوم ( ابوقابوس نعمان بن منذر ) به دستور خسرو پرویز زندانی شده و به قتل رسید سپس خسرو ایاس بن طائی را به جای وی والی حیره قرار داد که قریب ۹ سال با نظارت و همدستی یک نمایندهٔ ایرانی به نام نخوردگان حکومت می کرد. پس از ایاس یک حاکم ایرانی به اسم آزادبه قریب ۱۷ سال در آن خطه حکومت داشت. قتل نعمان منجر به سلسله حوادثی شد که در نهایت جنگ ذوقار و شکست در این جنگ را در پی داشت. در آنزمان شکست در جنگ ذوقار ظاهراً نبایستی خیلی مهم محسوب شده باشد و در بادی نظر، خطیر بنظر نیامد. لکن داستان شکست سپاه ایران، در نزدیکی پایتخت، از یک قبیلهٔ عربی، چنان انعکاس عظیمی در تمام عربستان پیدا کرد که در عرض و طول شبه جزیره، نقل مجالس و موضوع حماسه ها و افتخارات عرب شد و یوم ذی قار از بزرگترین حوادث ایام عرب گردید و هیجان ناشی از این پیروزی، موجب تجری و تشویق اعراب بر ضد ایران گردید. در واقع خبط سیاسی خسرو پرویز، در برانداختن حائل، بین قلمرو ایران و اعراب بادیه، برخلاف سیاست دیرینه و مستمر دولت های قبلی، عاقبت در انقراض دولت ساسانی، بی تأثیر نبود. از سوی دیگر برکنار شدن خاندان باستانی بنی لخم دوستی دیرین مردم آن سرزمین را به دشمنی تبدیل کرد، این است که با درآمدن عرب به حیره هیچگونه پایداری از آنان دیده نشد و بی چون و چرا خود را به عرب ها سپردند. اگر باز خاندان لخمی سرکار بود و به آن دوستی دیرین، گزندی نرسیده بود، به این آسانی اعراب در آنجا رخنه نمی کردند و به تیسفون راه نمی یافتند. اگر چه جنگ ذوقار جنگ کوچکی بود ولی نخستین مرتبه ای بود که اعراب ایرانیان را شکست داده، دانستند که با حملات بی باکانه می توان قشون منظم ایران را درهم شکست.
مقارن شروع ضعف و انحطاط ایران دو تن از سران قبایل بکر بن وائل بنام مثنی بن حارثه شیبانی در حدود حیره و سویدبن قطبه در نزدیک ابله ( بصره کنونی ) پیوسته در کناره های خاک ایران تاخت و تاز می کردند و چون با پریشانی ها و بی سامانی هایی که بود تعقیب آنها ممکن نمی شد، جسارتشان هر روز می افزود. مثنی جسورتر بود و هشیارتر به همین جهت در این غارت های سرحدی از سوید بن قطبه شهرت و آوازهٔ بیشتری یافت. بعلاوه مقارن پایان جنگ های ارتداد اسلام آورد و در مدینه خرابی اوضاع ایران را برای خلیفه ابوبکر باز نمود و او را به جنگ ایران تشویق کرد. با قبول اسلام مثنی خود را به مسلمین بست تا در تاخت و تازها و راهزنی های خویش مدینه را پشت سر خود داشته باشد. ابوبکر هم که او را به جنگ رخصت داد، در دنبال او خالد بن ولید را روانه کرد و به مثنی نوشت که در برخورد با ایرانیان از خالد فرمانروایی کند. کار عمده ای که خالد در عراق انجام داد فتح حیره بود.
