نبرد المنصوره ( انگلیسی: Battle of Al Mansurah ) ، نبردی ست میان صلیبیون به رهبری لوئی نهم و ایوبیان به رهبری المعظم توران شاه و فرماندهی بیبرس که در ۸ فوریه ۱۲۵۰ میان نیروهای دو طرف در منصوره رخ داد که پس از سه روز جنگ، سرانجام صلیبیون در ۱۱ فوریه از ایوبیان شکست خوردند و به سمت دمیاط عقب نشینی کردند.
با سقوط دمیاط، شادی اردوگاه صلیبیون را فراگرفت ولی در مقابل، مسلمانان از سقوط دمیاط وحشت کرده بودند. الصالح ایوب نیز از سقوط شهر و عدم مقاومت نیرهایش خشمگین شده بود. وی تمامی زیردستانش را سرزنش و آنها را به سبب کوتاهی در دفاع از شهر نکوهش کرد و بیش از ۵۰ نفر از مردان بنی کنانه را که سنگرهای دفاعی خود را ترک کرده و گریخته بودند، به دار آویخت. با این حال مسئولیت عمده بر عهده فخرالدین یوسف، فرمانده سپاه ایوبی بود. اگر وی در شهر می ماند، می توانست در مقابل نیروهای صلیبی مقاومت کند و حتی مانع از ورود آنها به شهر شود. طبق گفته ژان دو ژوانویل ظاهراً فخرالدین به حکومت تمایل داشته است و معتقد بوده که الصالح ایوب به علت شدت بیماری اش از دنیا می رود. به همین علت وی دمیاط را ترک گفته و به اردوگاه سلطان ایوبی بازگشته است تا پس از مرگ الصالح بتواند هر مقامی برسد. [ ۵]
در این هنگام زیردستان سلطان ایوبی دربارهٔ آینده خود هراسان و مشکوک شدند و به فکر رهایی از دست او افتادند اما فخرالدین یوسف بین آنها و الصالح واسطه شد و آنها را به صبر دعوت کرد؛ زیرا بعد از ناامیدی پزشکان از معالجه الصالح، مریضی اش شدیدتر شده بود. مقریزی در باب سقوط دمیاط و مقایسه آن با سقوط آن در طی جنگ پنجم در کتاب السلوک خود گفته است که:[ ۶]
دمیاط در زمان ملک الکامل و در وقتی که صلیبیون وارد آن شدند، از نظر ذخایر و شمار مردان جنگی کم تر از اوضاع کنونی بود، ولی با این حال صلیبیون تا یک سال نتوانستند آن را تصرف کندو زمانی عده ای از مردم آن با وبا و گرسنگی از دنیا رفتند و این دفعه نیز گروه هایی از مردان شجاع بنی کنانه بودند لذا نتوانستند طرفی ببندند[ ۷]
پس از آن که صلیبیون بر تمام آنچه از آذوقه و مواد در دمیاط بود، مسلط شدند، سریعاً سعی بر تغییر ظاهر شهر دمیاط و تبدیل آن به شهری مسیحی کردند. در اولین گام مسجد شهر را به کلیسایی به نام «نوتردام» تبدیل و اسقفی کاتولیک را برای آنجا تعیین کردند. ساختن شهر و توزیع اقطاعات بین امیران و تجار را به ۳ گروه شوالیه های معبد، شوالیه های مهمان نواز و شوالیه های تتونیک محول کردند و دمیاط در رول تابستان ۱۲۴۹ میلادی پایتخت صلیبیون در شرق شد. در این اثنا مریضی الصالح ایوب شدت گرفت؛ به گونه ای که نمی توانست از بستر بیماری برخیزد؛ بنابراین وی را با نقاله ای به منصوره منتقل کردند تا بر امور سپاه نظارت کند و او هم از قاهره درخواست کمک کرد. در همین اثنا بادیه نشینانی از ریف به راه افتادند تا این که به دیوارهای شهر دمیاط رسیدند و هر فرد صلیبی بیرون از شهر را که می دیدند، می کشتند. بدین ترتیب لوئی مجبور شد برای حفاظت از لشکریانش نگهبانانی بگمارد و به دور دیوار شهر خندقی حفر کند. [ ۸] [ ۹]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفبا سقوط دمیاط، شادی اردوگاه صلیبیون را فراگرفت ولی در مقابل، مسلمانان از سقوط دمیاط وحشت کرده بودند. الصالح ایوب نیز از سقوط شهر و عدم مقاومت نیرهایش خشمگین شده بود. وی تمامی زیردستانش را سرزنش و آنها را به سبب کوتاهی در دفاع از شهر نکوهش کرد و بیش از ۵۰ نفر از مردان بنی کنانه را که سنگرهای دفاعی خود را ترک کرده و گریخته بودند، به دار آویخت. با این حال مسئولیت عمده بر عهده فخرالدین یوسف، فرمانده سپاه ایوبی بود. اگر وی در شهر می ماند، می توانست در مقابل نیروهای صلیبی مقاومت کند و حتی مانع از ورود آنها به شهر شود. طبق گفته ژان دو ژوانویل ظاهراً فخرالدین به حکومت تمایل داشته است و معتقد بوده که الصالح ایوب به علت شدت بیماری اش از دنیا می رود. به همین علت وی دمیاط را ترک گفته و به اردوگاه سلطان ایوبی بازگشته است تا پس از مرگ الصالح بتواند هر مقامی برسد. [ ۵]
در این هنگام زیردستان سلطان ایوبی دربارهٔ آینده خود هراسان و مشکوک شدند و به فکر رهایی از دست او افتادند اما فخرالدین یوسف بین آنها و الصالح واسطه شد و آنها را به صبر دعوت کرد؛ زیرا بعد از ناامیدی پزشکان از معالجه الصالح، مریضی اش شدیدتر شده بود. مقریزی در باب سقوط دمیاط و مقایسه آن با سقوط آن در طی جنگ پنجم در کتاب السلوک خود گفته است که:[ ۶]
دمیاط در زمان ملک الکامل و در وقتی که صلیبیون وارد آن شدند، از نظر ذخایر و شمار مردان جنگی کم تر از اوضاع کنونی بود، ولی با این حال صلیبیون تا یک سال نتوانستند آن را تصرف کندو زمانی عده ای از مردم آن با وبا و گرسنگی از دنیا رفتند و این دفعه نیز گروه هایی از مردان شجاع بنی کنانه بودند لذا نتوانستند طرفی ببندند[ ۷]
پس از آن که صلیبیون بر تمام آنچه از آذوقه و مواد در دمیاط بود، مسلط شدند، سریعاً سعی بر تغییر ظاهر شهر دمیاط و تبدیل آن به شهری مسیحی کردند. در اولین گام مسجد شهر را به کلیسایی به نام «نوتردام» تبدیل و اسقفی کاتولیک را برای آنجا تعیین کردند. ساختن شهر و توزیع اقطاعات بین امیران و تجار را به ۳ گروه شوالیه های معبد، شوالیه های مهمان نواز و شوالیه های تتونیک محول کردند و دمیاط در رول تابستان ۱۲۴۹ میلادی پایتخت صلیبیون در شرق شد. در این اثنا مریضی الصالح ایوب شدت گرفت؛ به گونه ای که نمی توانست از بستر بیماری برخیزد؛ بنابراین وی را با نقاله ای به منصوره منتقل کردند تا بر امور سپاه نظارت کند و او هم از قاهره درخواست کمک کرد. در همین اثنا بادیه نشینانی از ریف به راه افتادند تا این که به دیوارهای شهر دمیاط رسیدند و هر فرد صلیبی بیرون از شهر را که می دیدند، می کشتند. بدین ترتیب لوئی مجبور شد برای حفاظت از لشکریانش نگهبانانی بگمارد و به دور دیوار شهر خندقی حفر کند. [ ۸] [ ۹]
wiki: نبرد المنصوره