درزمین گر نیشکر ور خود نی است
ترجمان هر زمین نبت وی است.
مولوی.
که ز اشک چشم او روئید نبت که چرا اندر جریده ی ْ لاست ثبت.
مولوی.
|| هر چیز نامی [ نموکننده ] اعم از نبات یا حیوان. ( از معجم متن اللغة ). || ( مص ) رستن گیاه. ( منتهی الارب ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). روییدن سبزه. ( از ناظم الاطباء ). برستن گیاه. ( زوزنی ): نبت نبتاً و نباتاً النبات ؛ خرج و ظهر. ( معجم متن اللغة ). دمیدن. روئیدن. رستن. بردمیدن. || رویانیدن زمین گیاه را. ( منتهی الارب ): نبت الارض البقل ؛ رویانید زمین گیاه را. ( ناظم الاطباء ) .نبة. [ ن َب ْ ب َ ] ( ع اِ ) بوی بد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ).