نبالت
لغت نامه دهخدا
نبالة. [ ن َ ل َ ] ( ع مص ) گرامی شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). نیک شدن. ( فرهنگ خطی ). || صاحب نبل و نجابت شدن. ( از معجم متن اللغة ). با فضل و نجابت بودن. ( از المنجد ). نیک و فاضل شدن. ( یادداشت مؤلف ): نبل نبالةً؛ صار ذا نبل و نجابة. ( معجم متن اللغة ). || تیزخاطر گردیدن. ( از منتهی الارب ). || آگاه گردیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || ماهر شدن به کاری. ( تاج المصادر ).استاد شدن. ( فرهنگ خطی ). || بزرگ شدن. ( تاج المصادر ): نبل نبالةً عن کذا؛ کان اکبر منه. ( المنجد ). || نبل الشی نبالة؛ ضخم و ارتفع. ( معجم متن اللغة ). || فربه شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). || ( اِمص ) نبال. آگاهی و دانست و آمادگی جهت کاری. ( منتهی الارب ). || ذکاوت. ( از ناظم الاطباء ). ذکاء. ( المنجد ). || نجابت. || فضل. ( ناظم الاطباء ) ( المنجد ).
نبالة. [ ن ُ ل َ ] ( ع اِ ) ساخت و ساز. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ساخت و ساز و آمادگی. ( ناظم الاطباء ). عُدة. عتاد. ( اقرب الموارد ) ( از معجم متن اللغة ). یقال : اخذللامر نبالته ؛ ای عدته و عتاده. ( اقرب الموارد ). و یقال : اخذ للامر نبالته ؛ ای عدته ، یعنی از روی اطلاع و آگاهی آماده ساخت و ساز آن گردید. ( ناظم الاطباء ). آنچه جهت اتمام کاری آماده کنی. عُدت. ( از المنجد ).
نبالة. [ ن ِ ل َ ] ( ع مص ) تیرگری کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). || ( اِمص ) تیرگری. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). حرفه نبال. تیرسازی. ( از معجم متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). شغل تیرسازی و تیرگری. ( ناظم الاطباء ). حرفه تیرگر. ( از المنجد ).
نبالة. [ ن َب ْ با ل َ ] ( ع اِ ) ج ِ نَبّال. رجوع به نبال شود.
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - صاحب نجابت بودن نیک ونجیب بودن .۲ - گرامی شدن .۳ - تیزخاطرگردیدن ذکاوت .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. نجابت، بزرگواری.
۳. فضل و برتری.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید