نباغه

لغت نامه دهخدا

( نباغة ) نباغة. [ ن ُ غ َ ] ( ع اِ ) سپوسه سر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). هبریة. ( معجم متن اللغة ) ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). پوسته هائی که از سر پراکنده شود. ( از المنجد ). نُبّاغ. نَبّاغ. نُبّاغة. نَبّاغة. هبریة. ( معجم متن اللغة ). || آرد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). طحین. ( اقرب الموارد ). نباغ. نباغة. ( المنجد ). آردی که بر خمیر پاشند. ( از معجم متن اللغة ).

نباغة. [ ن ِ غ َ ] ( ع اِ ) لغتی است در نبغ. ( از معجم متن اللغة ). رجوع به نبغ شود.

نباغة. [ ن ُب ْ با غ َ ]( ع اِ ) سپوسه سر. ( ناظم الاطباء ). هبریه. پوسته ای که بر سر پدید آید و پراکنده شود. نباغة. نباغ. ( المنجد ). || نُباغة. نُبّاغ. آرد. ( المنجد ).
نباغه. [ ن َب ْ با غ َ ] ( ع ص ) تأنیث نباغ است. ( از منتهی الارب ). رجوع به نباغ شود. || محجة نباغة؛ راه گردناک. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). یثور ترابها. ( معجم متن اللغة ) ( اقرب الموارد ). || ( اِ ) هبریة. ( اقرب الموارد ). سپوسه سر. || اِست. مقعد. ( از معجم متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). دبر. نشستگاه. کون. || گروه خوارج. ( ناظم الاطباء ): نبغت علینا نباغة؛ خرج علینا منهم خوارج. ( اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس