نباد

لغت نامه دهخدا

نباد. [ ن َب ْ با ] ( ع ص ) نباذ. نبیذفروش. می فروش :
رو ز پس جاهلی که درخور اوئی
مطرب بهتر نشسته بر در نباد.
ناصرخسرو.
رجوع به نباذ شود.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آنکه شراب افکند. ۲ - نبیذفروش می فروش : روزپس جاهلی که درخوراویی مطرب بهترنشسته بردرنباد. ( ناصرخسرولغ. ) توضیح درمتن دیوان ناصرص ۱۱۷: مطرب شاید نشسته بردربیاد.ودرحاشیه : ظاهرانباذ...

فرهنگ معین

(نَ بّ ) [ ع . نباذ ] (ص . ) ۱ - آن که شراب افکند. ۲ - نبیذ فروش ، می فروش .

پیشنهاد کاربران

بپرس