نایی


معنی انگلیسی:
negative

لغت نامه دهخدا

نایی. ( ص نسبی ) نی نواز. ( آنندراج ). نی زننده. نی نوازنده. ( ناظم الاطباء ) :
یک دست تو با زلف و دگر دست تو با جام
یک گوش به چنگی و دگر گوش به نایی.
منوچهری.
آن یکی نایی که نی خوش میزده ست
ناگهان از مقعدش بادی بجست.
مولوی.
ای باده فروش من سرمایه جوش من
ای از تو خروش من ، من نایم و تو نایی.
؟
|| نبات و شکر مصفا. ( ناظم الاطباء ).

نایی. ( اِخ ) ملا محبعلی نی نواز هروی. از شاعران قرن دهم هجری است. به روایت سام میرزا صفوی ، وی خطی خوش داشته و در نی زدن ماهر بوده «اما بسیار بی پروا و لوند و خوش طبع و ظریف است ». از اوست :
نیست غیر از بلا سرایت عشق
زَاول عشق تا نهایت عشق
آه مجنون عشق پیشه کجاست
تا برم پیش او شکایت عشق.
( از تحفه سامی ص 84 ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) نای زن نی نواز: یک دست توبازلف ودگردست توباجام یک گوش به چنگی ودگرگوش به نایی . ( منوچهری لغ. )
ملامحبعلی نی نواز هروی از شاعران قرن دهم است .

فرهنگ معین

(ص فا. ) نای زن ، نی نواز.

فرهنگ عمید

نای زن، نی زن، نی نواز.

مترادف ها

reedy (صفت)
گره دار، باریک، نی زار، نی مانند، نایی، گیره دار

tracheal (صفت)
نایی، مربوط به نای، نای مانند

پیشنهاد کاربران

دو واژه ی هایستن و نایستن پیشنهاد میرشمس الدین ادیب سلطانی است.
هایستن: های ( نشانه ی تایید در پارسی ) ستن ( مصدرساز ) .
هایستن: ایجاب کردن.
هاینده: موجبه.
هایسته: ایجاب شده.
هایی: ایجابی.
...
[مشاهده متن کامل]

نایستن: نای ( نشانه ی نپذیرفتن در پارسی مانند نه ) ستن ( مصدرساز )
نایستن: سلب کردن، نفی کردن.
ناینده: سالبه، نافیه.
نایسته: منفی.
نایی: سلبی.
پارسی توان واژه سازی بالایی دارد.

بپرس