ناگزور. [ گ ُ ] ( ص مرکب ) ناگزیر : از این خوان پرجیفه روزی ندارم بجز آنکه باشد از او ناگزورم.مجد همگر ( از آنندراج ).رجوع به ناگزیر و ناگزر شود.