ناگزور

لغت نامه دهخدا

ناگزور. [ گ ُ ] ( ص مرکب ) ناگزیر :
از این خوان پرجیفه روزی ندارم
بجز آنکه باشد از او ناگزورم.
مجد همگر ( از آنندراج ).
رجوع به ناگزیر و ناگزر شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس