ناگزران دل است حلقه غم داشتن
حلقه ماتم زدن ماتم هم داشتن.
خاقانی ( از انجمن آرا ).
مویه گر ناگزران است رهش بگشائیدنای و نوشی که از او هست گزر بازدهید.
خاقانی.
شه ناگزران است چو جان در بدن ملک یارب تو نگهدار مر این ناگزران را.
انوری.
به سهو زد بر تو مشک دم ز خوش نفسی بلی که ناگزران است مشک را ز خطا.
اثیرالدین اومانی.
رجوع به ناگزر شود.