ناگزیر زمانه باد بقات
تا زچار و نه و سه ناگزر است.
انوری.
از تو نگریزد که تو در قالب عالم جانی و یقین است که جان ناگزر آمد.
انوری.
نه فلک آدم و چار ارکان حواصفتنداین نه و چار بهم ناگزر آمیخته اند.
خاقانی.
رجوع به ناگزیر شود.|| ناگزران. ناگزرد. ناتوان. عاجز.درمانده. بیچاره. ( از ناظم الاطباء ).