ناگرفته. [ گ ِ رِ ت َ / ت ِ ]( ن مف مرکب ) گرفته ناشده. آزاد. غیرمقید : بخندید و گفت ای خداوند رخش به دشت آهوی ناگرفته مبخش.
فردوسی.
چو من ناگرفته درآیم ز در نبرّد مراهیچ بدخواه سر.
نظامی.
فرهنگ فارسی
( صفت ) گرفته نشده غیرمقید آزاد: بخندید و گفت : ای خداوند رخش بدشت آهوی ناگرفته مبخش . چومن ناگرفته در آیم زدر نبرد مرا هیچ بدخواه سر. ( نظامی لغ. ) مقابل گرفته .