ناگرفت

لغت نامه دهخدا

ناگرفت. [ گ ِ رِ ] ( ق مرکب ) ناگاه. ناگهان. به یک ناگاه. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ). از نا ( نفی ، سلب ) + گرفت [ از: گرفتن ]. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). ناگهان. ( مؤیدالفضلا ). ناگاه. ( غیاث اللغات ) ( بهار عجم ) ( انجمن آرا ). بی خبر. دفعةً. ( ناظم الاطباء ). بغتةً. به ناگاه. ناگاهان :
قامتش تیر است جان بشکافم و جایش کنم
ناگرفت آن تیر اگر یک روز در شست افتدم.
امیرخسرو ( از آنندراج ).

فرهنگ معین

(گِ رِ ) (ق . ) ناگهان ، بی خبر.

فرهنگ عمید

بی خبر، ناگاه، ناگهان.

پیشنهاد کاربران

بپرس