ناگاج. ( ق مرکب ) بر وزن و معنی ناگاه است و بیکبار هم گویندش. ( برهان قاطع ). تبدیل ناگاه است. ( انجمن آرا ). مبدل ناگاه است. ( فرهنگ نظام ). ناگاه. ( غیاث اللغات ). || بیوقت. نابگاه. نابهنگام.ناگاه. رجوع به همین کلمه شود.
فرهنگ فارسی
بی وقت بی موقع نابهنگام : طعام افزون مخور ناگاه و ناساز. که آن افزون ترابی شک خورد باز. ( عطار )