ناکب

لغت نامه دهخدا

ناکب. [ ک ِ ] ( ع ص ) عدول کننده. اعراض کننده. أنکب. ( معجم متن اللغة ). عدول کننده از راه و کناره گیرنده. ( ناظم الاطباء ). || میل کننده از جای خود به سوی دیگر. ( از اقرب الموارد ). مایل :
تا رایت نورانی شاهنشه انجم
ناصب شود از مشرق و در مغرب ناکب.
سوزنی.

فرهنگ معین

(کِ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - کناره گیرنده ، معرض . ۲ - میل کننده ، مایل .

پیشنهاد کاربران

بپرس