ناکارآمدی. ( مصدر، صفت مصدری ) الف. ناکارآمد بودن، بی فایده بودن، بی اثر بودن.
امثال:
"دلیل اصلی ناکارآمدی مدیریت فرهنگی ما، انحراف جدی ایدئولوژیک است که این انحراف در تاریخ معاصر ما نیز سابقه داشته است . . . . " ( منبع: تابناک، ۱۷ اسفند ۱۳۸۸ )
... [مشاهده متن کامل]
"عنوان کردن تحریم، تهدیدی است که ناکارآمدی خود را در ۳۰ سال گذشته نشان داده است. " ( منبع: شبکۀ خبر، صدا و سیما، ۱۲ فروردین ۱۳۸۹ )
ب. ناکارآمد نمودن، بی فایده نمودن، بی تأثیر نمودن، از تأثیر باز داشتن، خنثی کردن.
مثال:
"یک استاد دانشگاه به مسئولین توصیه کرد به منظور ناکارآمدی تحریم های کشورهای غربی، از تمام ابزارهای سیاسی، اقتصادی و حتی فرهنگی کشور برای جلوگیری از تحقق خواست اروپا و آمریکا استفاده کنند و انسجام ملی را برای ناکارآمدی سیاست های غرب به یاری گیرند. " ( منبع: ایلنا، خبرگزاری کار ایران، ۲۰ فروردین ۱۳۸۹ - با اندکی تغییر )
امثال:
"دلیل اصلی ناکارآمدی مدیریت فرهنگی ما، انحراف جدی ایدئولوژیک است که این انحراف در تاریخ معاصر ما نیز سابقه داشته است . . . . " ( منبع: تابناک، ۱۷ اسفند ۱۳۸۸ )
... [مشاهده متن کامل]
"عنوان کردن تحریم، تهدیدی است که ناکارآمدی خود را در ۳۰ سال گذشته نشان داده است. " ( منبع: شبکۀ خبر، صدا و سیما، ۱۲ فروردین ۱۳۸۹ )
ب. ناکارآمد نمودن، بی فایده نمودن، بی تأثیر نمودن، از تأثیر باز داشتن، خنثی کردن.
مثال:
"یک استاد دانشگاه به مسئولین توصیه کرد به منظور ناکارآمدی تحریم های کشورهای غربی، از تمام ابزارهای سیاسی، اقتصادی و حتی فرهنگی کشور برای جلوگیری از تحقق خواست اروپا و آمریکا استفاده کنند و انسجام ملی را برای ناکارآمدی سیاست های غرب به یاری گیرند. " ( منبع: ایلنا، خبرگزاری کار ایران، ۲۰ فروردین ۱۳۸۹ - با اندکی تغییر )