ناکار

/nAkAr/

لغت نامه دهخدا

ناکار. ( ص مرکب ) در تداول ، صدمه دیده. بسختی صدمه دیده. جراحت رسیده و از کار افتاده. آنکه بر اثر ضربه یا زخمی از کار افتاده باشد.

فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه بسبب ضربه یازخمی از کار افتاده صدمه دیده آسیب رسیده .

فرهنگ معین

(ص . ) (عا. ) کسی که ضربة کاری خورده و صدمة شدید دیده باشد.

فرهنگ عمید

از کارافتاده، عاطل و بی اثر.

مترادف ها

useless (صفت)
خنثی، بیهوده، بی مصرف، عاری از فایده، غیر قابل استفاده، غیر ضروری، عاطل، زائد، نا کار، بی فایده، بلا استفاده، عبث، باطله

failed (صفت)
ناموفق، نا کار

unfit (صفت)
ناجور، نا شایسته، نا کار، نا مناسب، غیر مقبول، ناباب

no-good (صفت)
نا کار

فارسی به عربی

خامد

پیشنهاد کاربران

بپرس