ناپسند آمد اهل بینش را
کشتن آن صنع آفرینش را.
نظامی.
چو بد ناپسند آیدت خود مکن پس آنگه به همسایه گو بد مکن.
سعدی.
ملک را تدبیر او ناپسند آمد و زجر فرمود. ( گلستان ).چه خصلت ز من ناپسند آمدت.
سعدی.
- ناپسند نیامدن ؛ قبول کردن. پسندیدن : ز مریم نیاطوس پذرفت پند
نیامدش گفتار او ناپسند.
فردوسی.