ناپدیدار کردن. [ پ َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) معدوم کردن. نیست کردن. افناء. از بین بردن. محو و نیست و نابودن کردن : کرازاد و پرورد دارد نیازکشد پس کند ناپدیدار باز.اسدی.