ناپختگی. [ پ ُ ت َ / ت ِ ] ( حامص مرکب ) خامی. پخته نبودن. خامی گوشت و امثال آن. سَلَغ. || کال بودن میوه. نارس بودن. || بی تجربگی. ناآزمودگی. ناسنجیدگی. || جلفی. بی وقاری. سبکی. سبکسری. بی احتیاطی. بی وقاری.
فرهنگ فارسی
۱ - خامی پخته نبودن ( چنانکه گوشت وغیره ) . ۲ - نارس بودن کال بودن ( میوه ) . ۳ - عدم تجربه نا آزمودگی . ۴ - جلفی بی وقاری مقابل پختگی . خامی پخته نبودن
فرهنگ عمید
۱. ناپخته بودن، خامی. ۲. ناآزمودگی.
فرهنگستان زبان و ادب
{undercure} [مهندسی بسپار] حالتی از پخت که درجۀ آن کمتر از درجۀ حالت بهینه است و هنگامی ایجاد می شود که مدت زمان و دمای پخت کمتر از حد کافی باشد
متـ . پخت ناقص