ناوکی. [ وَ] ( ص نسبی ) منسوب به ناوک است. رجوع به ناوک شود. - تیر ناوکی ؛ حظوه. ( تفلیسی ) : اندام دشمنان تو از تیر ناوکی مانند سوک [ و ؟ ] خوشه جو باد آژده.
شاکر بخاری ( از حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ).
آن دیده را که در تو نظر دارد از حسد روید بجای هر مژه ای تیر ناوکی.
سوزنی.
فرهنگ فارسی
( صفت ) منسوب به ناوک .یاتیرناوکی .تیر ناوک .
پیشنهاد کاربران
ناوک ؛پیکانی که بر سر نیزه و تیر، کمان هست معنی میده و ی الحاقی یعنی پیکان کوچک که همان تیر کمان است.