ناوانیدن

لغت نامه دهخدا

ناوانیدن. [ دَ ] ( مص ) ( از: ناو + انیدن ، پسوند مصدر متعدی ) متعدی ناویدن. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). خم کردن. خم دادن. ( آنندراج ) ( برهان قاطع ). خمانیدن. کج کردن. ( ناظم الاطباء ): تتابع؛ ناوانیدن باد سر گیاه را. ( منتهی الارب ). || مانده گردانیدن. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ). مانده کردن. || کندن فرمودن. ( ناظم الاطباء ). رجوع به ناویدن شود.

فرهنگ معین

(دَ ) (مص م . ) خم کردن ، خم دادن .

فرهنگ عمید

۱. خم کردن، خم دادن.
۲. مانده کردن، خسته کردن.

پیشنهاد کاربران

بپرس