ناوارد. [ رِ ] ( ص مرکب ) ناشی. تازه کار. غیرماهر. ناآشنا به کار. که در کاری وارد و ماهر و متبحر نیست. ناپخته کار. ناورزیده. نااستاد. بی تجربه. ناواقف. || نامقبول. ناموجه. نابجا. که وارد و بجا و معقول نیست : ایراد ناوارد.
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - غیرماهرنا آشنابکارناشی . ۲ - ناموجه بیجا: این ضحکه باردواین استهزائ ناواردبرکجامی آید.