ناهماهنگی

/nAhamAhangi/

مترادف ناهماهنگی: بی برنامگی، عدم تجانس، ناهنجاری

متضاد ناهماهنگی: هماهنگی

معنی انگلیسی:
discord, disharmony, incongruity, noncooperation

فرهنگستان زبان و ادب

{anharmonicity} [شیمی، فیزیک] خصوصیتی در نوسان های مکانیکی که نیروی بازگرداننده در آنها با جابه جایی رابطه ای غیرخطی دارد

مترادف ها

inconsistency (اسم)
نا سازگاری، تناقض، ناجوری، تباین، بی ثباتی، نا استواری، ناهماهنگی

inconsistence (اسم)
نا سازگاری، تناقض، ناجوری، تباین، ناهماهنگی

imbalance (اسم)
عدم تعادل، عدم توازن، ناهماهنگی

inconsonance (اسم)
ناجوری، ناهماهنگی، عدم سنخیت

فارسی به عربی

تضارب , عدم التوازن

پیشنهاد کاربران

بپرس