نانک
لغت نامه دهخدا
نانک. [ ن َ ] ( اِ مصغر ) ( از: نان + ک ، علامت تصغیر ) نان کوچک. قرصه کوچک نان.
نانک. [ ن َ ] ( اِخ ) از پایه گذاران و مروجین مذهب سیخ ها در هندوستان است. وی به سال 1469 م. در لاهور تولد یافت و به سال 1538 درگذشت.
فرهنگ فارسی
قرص کوچک ازنان نان کوچک
از پایه گذاران و مروجین مذهب سیخ ها در هندوستان است .
فرهنگستان زبان و ادب
دانشنامه آزاد فارسی
نانَک (wafer)
گورو نانک در میان جمعی از سیک ها
در میکروالکترونیک، اَبَرتراشه ای به قطر ۸ تا ۱۰ سانتی متر. برای اتصال آن از روش مجتمع سازی در مقیاس نانک (دبلیواِس آی) استفاده می کنند و هم ارز تعداد زیادی تراشۀ سیلیسیومی است. با استفاده از نانک، صحت، سرعت، و خنک شوندگی مدار میکروالکترونیکی بهبود می یابد.
گورو نانک در میان جمعی از سیک ها
در میکروالکترونیک، اَبَرتراشه ای به قطر ۸ تا ۱۰ سانتی متر. برای اتصال آن از روش مجتمع سازی در مقیاس نانک (دبلیواِس آی) استفاده می کنند و هم ارز تعداد زیادی تراشۀ سیلیسیومی است. با استفاده از نانک، صحت، سرعت، و خنک شوندگی مدار میکروالکترونیکی بهبود می یابد.
wikijoo: نانک
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید