نانورد. [ ن َ وَ ] ( نف مرکب ) که نمی نوردد. مقابل نورد و نوردنده. رجوع به نورد و نوردنده شود. || ناپسند. نالایق. ناسزاوار. نادرخور. ( یادداشت مؤلف ) : نانوردیم و خوار و این نه شگفت که برو ردّ خار نیست نورد .
کسائی.
نورد بودم تا ورد من مورّد بود برای ورد مرا تُرک من همی پرورد کنون گران شدم و سرد و نانورد شدم از آن سبب که بخیری همی بپوشم ورد.