نانجو

لغت نامه دهخدا

نانجو. ( نف مرکب ) نانجوی. رجوع به نانجوی شود.

پیشنهاد کاربران

نان جو ؛ نان جوین. نانی که از آرد جوسازند :
نکند با سفها مرد سخن ضایع
نان جو را که زند زیره کرمانی ؟
ناصرخسرو.
barley bread

بپرس