نان و نمکدان ش

لغت نامه دهخدا

نان و نمکدان شکستن. [ ن ُن َ م َ ش ِ ک َ ت َ ] ( مص مرکب ) کنایه از حرام خواری کردن. ( برهان قاطع ). حرام نمکی کردن. ( فرهنگ رشیدی ). نان خوردن و نمکدان شکستن. نمک بحرام بودن. ناسپاسی کردن. ( از آنندراج ). نان خوردن و نمکدان بردن یا دزدیدن.کفران نعمت کردن. حق نمک بجای نیاوردن :
زود بگیرد نمک دیده آن کس که او
نان و نمک خورد و رفت نان و نمکدان شکست.
سلمان ( از آنندراج ).
رجوع به ترکیب نان خوردن و نمکدان شکستن ذیل مدخل نان خوردن شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس